من و کیم در خانواده ی تحصیلکرده ای بزرگ شدیم که متاسفانه فقیر بودند،فقیر نه از لحاظ اراده و احساس،بلکه از لحاظ مالی فقیر بودند.چون آنها  کارمند بودند و به دنبال کار بودند و پول پس اندازمیکردند و در بازار بورس سرمایه گذاری میکردند،و هیچ ایده ای درباره  کارافرینی و سرمایگذاری نداشتند.

من زمانی که ۷ سال بیشتر نداشتم و در هاوایی زندگی میکردم یکبار مادرم رو دیدم که داشت در تنهایی خودش گریه میکرد و دلیلش هم این بود که ما هیچ پولی نداشتیم .پدرم مدرک دکترا داشت ولی با این حال پول زیادی درنمیاورد،۴ تا بچه داشتند و من اون زمان ۷ سال بیشتر نداشتم و نمیتونستم درک کنم که چرا مادرم داره به خاطر پول گریه میکند،آن زمان از دست پدرم عصبانی شدم و گفتم که چطور پدرم به خودش اجازه میدهد که ببیند مادرم گریه میکند و بهش پول نمیدهد،آن زمان بود که با خودم عهد کردم که به یک ادم پولدار تبدیل بشم تا اینکه به معلمی تبدیل بشوم که هیچ پولی نداره،با عقل جور در نمیامد .

به عنوان یک بچه همچین ایده ای داشتم ولی نمیدونستم چطور باید به ان جایگاه برسم.نقطه ی مشترک بزرگی که من و کیم داشتیم این بود که هردومان  پدرانی داشتیم که وسطای موقعیت شغلی ای که داشتند از کار اخراج شدند .پدرمن وقتی ۵۰ سالش بود کارش رو از دست داد و برای خونواده ی ما مشکل بزرگی به وجود اورد.من خودم به عنوان یه ادم بالغ از کار اخراج نشدم اما میتونم تصور کنم که چه شرایط بدی رو در خونواده به وجود می اورد .مادر من درست بعد از اون اتفاق بود که از دنیا رفت.دو سه ماه بعد از اخراج شدن پدرم از کار،سکته ی قلبی کرد و از دنیا رفت.و اونا هیچ پولی نداشتند.

 با این حال،با وجود تمامی اینها،پدرمن،پدر فقیر من همش میگفت که علاقه ای به پول دراوردن نداره،چطور میشود  که یک نفر  بگوید  که به پول علاقه ای ندارد.به همین خاطر ما تصمیم گرفتیم که کمپانی پدر ثروتمند رو تاسیس کنیم و من و کیم درباره ی پول صحبت کنیم،چون یاد گرفتیم که پول چه چیز مهمی برای ما و خونوادمان می باشد.مادرم یک شبه از بینمان رفت.و اخراج شدن پدرم از کارش چیز خنده داری نیست به هیچ وجه، و اگه شمایی که دارید این برنامه رو میبینید ازدواج کردین و یا تو فکر ازدواج هستین،به نظرم خیلی مهمه که پشت طمینه ای  از خونوادتان و عقاید و ارزش های  خونوادتان به طرف مقابل بگوید چون روی زندگی دونفرتان تاثیر بسیار زیادی دارد.

گوینده: محسن زرآبادی پور